- صفحه اصلی
- روانشناسی تحلیلی
 
													گروه روانشناسی تحلیلی در موسسه روانشناسی جریان زندگی، فضایی برای کاوش عمیقتر در روان فراهم میکند. تیمی متشکل از روان درمان گران تحلیلی که به سهگانه “آموزش-درمان-سوپرویژن” پایبند می باشند، در این بخش فعالیت دارند تا به مراجعین کودک، نوجوان و بزرگسال در درک بهتر ریشههای مشکلات و تعارض های درونیشان کمک کنند. علاوه بر جلسات درمانی، برنامههای آموزشی و کارگاههای تخصصی نیز برای علاقهمندان ارائه میشود، که فرصتی برای یادگیری و توسعه مهارت های روانکاوانه فراهم میسازد.
روانشناسی تحلیلی چیست؟
روانشناسی تحلیلی یکی از شاخه های مهم روانشناسی است که توسط «کارل گوستاو یونگ» پایه گذاری شده و بر جنبه های عمیق تری از روان انسان تمرکز دارد. اگر به دنبال پاسخ این سؤال هستید که روانشناسی تحلیلی چیست، باید بدانید این رویکرد برخلاف روانکاوی سنتی فروید، تأکید ویژهای بر ناخود آگاه جمعی، آرکی تایپها (کهنالگوها)، رؤیاها و رشد فردی (فردیتیافتگی) دارد.
در روانشناسی تحلیلی، ذهن انسان به دو بخش خود آگاه و ناخود آگاه تقسیم میشود. یونگ معتقد بود که در ناخود آگاه ما، ساختارهایی کهن و جهانی به نام کهن الگوها وجود دارد که از طریق اسطورهها، نمادها و رؤیاها خود را نشان میدهند. این کهن الگوها نقش مهمی در شکل گیری شخصیت انسان دارند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند.

یکی از مفاهیم کلیدی در روانشناسی تحلیلی، فرایند “فردیتیافتگی” است؛ یعنی حرکت انسان به سمت درک بهتر از خود واقعی، تلفیق ناخود آگاه با خود آگاه و رسیدن به تعادل روانی. این فرایند معمولاً با تحلیل رؤیاها، گفت و گو با ناخود آگاه و شناخت سایه (جنبه های سرکوب شدهی شخصیت) همراه است.
روانشناسی تحلیلی در درمان اختلالات روانی، رشد شخصی، تفسیر رؤیا و درک عمیق تری از هویت فردی کاربرد دارد. این رویکرد امروزه در مشاوره و روان درمانی نیز جایگاه مهمی پیدا کرده است و برای افرادی که به خود شناسی عمیق علاقه مند هستند، بسیار مفید است.
اصول روانشناسی یونگ را کامل بشناسید
روانشناسی تحلیلی یونگ بر پایه درک عمیق تری از روان انسان بنا شده است. یونگ معتقد بود که برای رسیدن به تعادل روانی، باید تمام بخش های شخصیت خود را بشناسیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم. در ادامه مهم ترین اصول روانشناسی یونگ را با توضیح و مثال بررسی میکنیم:
ناخودآگاه جمعی و کهن الگوها
یونگ ذهن انسان را به لایه هایی تقسیم کرد و معتقد بود همهی ما علاوه بر ناخود آگاه شخصی، به ناخود آگاه جمعی هم متصل هستیم.
- کهن الگوها محتوا های ناخود آگاه جمعیاند.
- این نمادها در فرهنگ ها و رؤیا های تمام انسانها ظاهر میشوند.
 مثال: تصویر «مادر مهربان» یا «قهرمان شجاع» در داستان های کودکانه سراسر جهان دیده میشود.
سایه (Shadow)
سایه بخشی از روان ماست که شامل ویژگی های منفی، سرکوب شده یا ناپذیرفته است.
- این بخش معمولاً در دیگران میبینیم و از آن انتقاد میکنیم.
- رو به رو شدن با سایه باعث رشد شخصی و پذیرش خود میشود.
مثال: کسی که دیگران را به خاطر عصبانیتشان سرزنش میکند، ممکن است خودش خشم را در درونش انکار کرده باشد.
آنیما و آنیموس
در روان هر انسان، جنبهای از جنس مخالف وجود دارد که بر رفتار، احساسات و انتخاب های عاطفی تأثیر میگذارد.
- آنیما: بخش زنانهی روان مرد
- آنیموس: بخش مردانهی روان زن
مثال: مردی که از عواطف خود آگاه است و آنها را بیان میکند، در مسیر ارتباط با آنیما قرار دارد.

فردیت یافتگی (Individuation)
این فرایند اصلی ترین هدف روانشناسی یونگ است. فردیت یافتگی یعنی انسان به شناخت کامل تری از خودش برسد و بین بخش های مختلف شخصیتش تعادل ایجاد کند.
- در این مسیر، فرد باید رؤیاها، نمادها، سایه و کهن الگوها را بشناسد.
- نتیجهی آن رسیدن به خودِ واقعی است.
مثال: کسی که از نقش های ظاهری و اجتماعی فراتر میرود و در مسیر شناخت درونی خود قدم برمیدارد، در حال طی کردن مسیر فردیت یافتگی است.
روانشناسی تحلیلی موسسه جریان زندگی
روانشناسی تحلیلی در «مؤسسه روانشناسی جریان زندگی» رویکردی ژرفنگر بر پایه آموزههای کارل گوستاو یونگ است که با کاوش در ناهشیار فردی و جمعی، مراجع را به شناخت الگوهای پنهان، سایهها و کهنالگوهای تأثیرگذار بر زندگیشان رهنمون میکند. در جلساتِ این خدمت، درمانگر با بهرهگیری از تکنیکهایی چون تعبیر رؤیا، کار با تصویرگری درونی و تحلیل فرافکنیها، به مراجع کمک میکند پیوندی متعادل میان خودآگاه و ناخودآگاه برقرار کرده و از این رهگذر، احساس معنا، خلاقیت و انسجام شخصیتی بیشتری تجربه کند. روانشناسی تحلیلیِ جریان زندگی، با تکیه بر فضای امن و همراهی همدلانه، شرایط را برای مواجهه با تعارضهای درونی، ترمیم زخمهای هیجانیِ گذشته و فعالسازی منابع درونی فراهم میسازد تا فرد بتواند مسیر رشد و خویشتنیابی اصیل خود را با آگاهی و اعتماد بهنفس ادامه دهد.
 
													 
													 
								 
								 
								